معنی وسیله ارتباطی

حل جدول

وسیله ارتباطی

تلفن ، تلگراف ،‌ موبایل ، رادیو ، تلویزیون ، روزنامه، رسانه، تلکس، فکس


وسیله مدرن ارتباطی

تلفن هوشمند


ارتباطی لوله‌ها

زانویی


آیکن‌های ارتباطی

استیکر


راه ارتباطی

پل، تلفن، تلگرام، مورس، جاده

فرهنگ فارسی هوشیار

ارتباطی

پیوندی پیوستک (صفت) منسوب به ارتباط آنچه بستگی به ارتباط داشته باشد، پیوندگاهی. یا وسایل ارتباطی. وسیله هایی که میان دو نقطه یا میان دو کس ارتباط و پیوند برقرار میکند.


وسیله

وسیله و وسیلت در فارسی چار چارک چاره، افراز اوزار، دستاویز، بستگی، پروهان (برهان) در داد رسی، نزدیکی، پایگاه محمد (ص) در بهشت، انگیزه زمینه در داد رسی (اسم) آنچه که بتوسط آن بدیگری تقرب جویند دستاویز: ((و هر گونه تحف و هدایا ازکرایم اموال صامت وناطق و نفایس اجناس لایق وفایق را وسیله سعادت یک التفات از بندگان آستان اقبال آشیان می ساختند. ))، سبب علت جمع: وسائل (وسایل) . یا بدان (به آن) وسیله. بدان جهت بدان علت. یا بدن (باین) وسیله. بدین جهت بدین علت. یا بوسیله ء.


وسائل ارتباطی

پیوند افزارها


فاصله ارتباطی

بازه ی همدوسی

لغت نامه دهخدا

ارتباطی

ارتباطی. [اِ ت ِ] (ص نسبی) منسوب به ارتباط. || پیوندگاهی.


وسیله

وسیله. [وَ ل َ / ل ِ] (از ع، اِ) دستاویز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنچه باعث تقرب به غیر شود. (تعریفات). آنچه به توسط آن به دیگری تقرب جویند. (از فرهنگ فارسی معین). || سبب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). علت. (فرهنگ فارسی معین). || واسطه ٔ کار، و با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج). میانجی. (یادداشت دهخدا).
- وسیله جستن، واسطه جستن در کار.
- وسیله دار، متعلق و منسوب. (ناظم الاطباء).
- وسیله داری، علاقه. (ناظم الاطباء).
- وسیله ساز، مسبب: خداوند وسیله ساز است. سبب ساز. (ناظم الاطباء).
- وسیله سازی، سبب سازی. (ناظم الاطباء).
- وسیله شدن، سبب شدن.واسطه شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- وسیله قرار دادن، سبب گردانیدن.
- وسیله کردن، سبب کردن. علت قرار دادن:
وسیله رفتن خود رانرفتن من کرد
مقرر است که باشد بهانه جو گستاخ.
واله هروی.
|| نزدیکی. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). || پایه ومنزلت نزدیک پادشاه. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، وسیل، وسائل. (منتهی الارب). || راه. || سامان. || چاره. (یادداشت مرحوم دهخدا). || نزدیک پادشاه. || کمک و استعانت. || بهانه. || علاقه. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

ارتباطی

منسوب به ارتباط، آن چه که بستگی به ارتباط داشته باشد، ویژگی آن چه که با آن ارتباط برقرار می شود. [خوانش: (~.) [ع.] (ص نسب.)]


وسیله

(وَ لِ) [ع. وسیله] (اِ.) سبب، دستآویز. ج. وسایل.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ارتباطی

رسانشی

فارسی به عربی

وسیله

آله، بدیل موقه، حافز، ذو دور فعال، عده، مقبض، وسط، وسیله، إداه

معادل ابجد

وسیله ارتباطی

734

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری